، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

سید احسان نفس مامان و بابا

ده ماهگی

احسان گلم، ده ماهگیت مبارک کولوچه خوشمزه مامان دیگه حسابی بلا شدی. همه وسایلی که تو ارتفاع پایین بودن رو که برداشتیم. دکور خونه رو هم که به خاطر جنابعالی و حفظ امنیت شما تقییر دادیم و خلاصه قسمتهای پر خطر و حذف کردیم. دسته درهای کابینتم برداشتیم که شما انقد درهاشون باز نکنی و هرچی که توش هست و نریزی بیرون .از مبلا و میزا ، هر چی هم که بتونی میری بالا و خلاصه هر کاری میکنیم باز میبینیم یه کاره جدید میکنی .نباید یه لحطه هم ازت چشم بردارم شیطونکم فقط میشه گفت الهی که خدای مهربون حافظ و نگهدارت باشه امیدم... این کیکم عمه محدثه درست کرده بود که دستش درد نکنه اینجا هم رفته بودی پارک عسلکم.  فدای خنده هات ...
22 مرداد 1394

سفر به اردبیل

سلام به پسرکم، به احسان جون ناز گلکم.  پسرم 25 تیربود که دوست بابایی به بابا پیشنهاد کرد که باهاشون بریم اردبیل، خلاصه بابایی هم هرطور شد کاراشو جمع و جور کرد . سه روز تعطیل بود و چند روز هم مرخصی گرفت و خلاصه عازم اردبیل شدیم. و خلاصه تو سفر یک هفته ایمون آستارا، اردبیل، جلفا  و تبریز رفتیم صبح ساعت 5 راه افتادیم و نزدیکای عصر رسیدیم آستارا. شب رو آستارا موندیم و فردا صبح حرکت کردیم سمت روستای زیبای آلنی ...واقعا فوق العاده بود هم طبیعتش و هم هواش. از اونجایی که عمو حسین همه ی اون قسمتا رو حسابی آشنا بود از صبح با عمو حسین و خانومش میرفتیم بیرون تا نزدیکای شب. باید خیلی ازشون تشکر کنیم چون فوق العاده مهربون و مهمون نوا...
4 مرداد 1394

نگاهی به هشتمین ماه زندگی وروجک

پسر کوچولوی قشنگ من این روزا بیرون رفتنو خیلی دوست داری چون دیگه کاملا داری اطرافتو میشناسی. اینا هم یه سری از عکسات که بیرون رفته بودیم و فک کنم به تو هم خوش گذشت عزیزکم روزهایت پیوسته و پیوسته قرین شادی و قلبت همواره مالامال از امید و شور زندگی باشه... ... نیمه شعبان و جمکران   اینم عکسات تو باغ گیلاس و دوباره آب بازی     ...
19 خرداد 1394

احسان کوچولوی همه کاره

احسان جونی استاد میشود احسان جونی ورزشکار میشود احسان جونی آشپز میشود     احسان جونی نقاش میشود  احسان جونی دکتر میشود احسان جونی مهندس می شود احسان جونی زنبوردار میشود       ...
4 خرداد 1394

روز پدر

پدركه باشي سردت مي شود ولي كت برشانه فرزند مي اندازي. پدرکه باشی عصا می خواهی ولی نمی گویی . هرروز خم ترازدیروز،مقابل آینه تمرین محکم ایستادن می کنی پدرکه باشی حساس می شوی به هرنگاه پرحسرت فرزند به دنیا، تمام وجود خودت رامحکوم آرزوهایش می کنی! پدرکه باشی درکتابی جایی نداری وهیچ جایی زیرپایت نیست . بی منت ازاین غریبه گی هایت می گذری تاپدرباشی. پشت خنده هایت فقط سکوت میکنی. پدرکه باشی به جرم پدربودنت حکم همیشه دویدن را برایت می برند ، بی هیچ اعتراضی به حکم فقط می دوی و در تنها یی ات نفسی تازه می کنی... پدر  که باشی...! تقدیم به همه پدران ایران بابا امیر جونم ! روزت مبارک ...
17 ارديبهشت 1394

8 ماهگی احسانمون

سلام سلام کولوچه ی من خب دیگه عزیزم خداروشکر به سلامتی 8 ماهگیتم تموم شد و وارد 9 ماهگی شدی. دیگه حسابی شیطون شدی، تند تند چهار دست و پا میری، از پله ها هم دیگه خودت میتونی بری بالا و خلاصه باید شیش دنگ  حواسمون بهت باشه . دوتا دندون بالاییتم در اومد خرگوش کوچولوی من خب بریم سراغ عکسات این کیکو خاله جون درست کرد. دستش درد نکنه فدای چهار دست و پا رفتنت بازی کردنات و خوابدنت که عاشقشم     ...
16 ارديبهشت 1394

روز مادر

احسان عزیزم سلام امسال اولین سالی بود که چنین روزی برای من هم بود...یعنی روز مادر احسانم میخوام ازت تشکر کنم به خاطر حضورت به خاطر خنده هات به خاطر اون نگاه کردن که بهم انرژی میدی به خاطر تمام شادیات و حتی به خاطر گریه ها و مشکلاتت با خنده هات بیشتر از تمام اتفاقای خوب شاد میشم و با گریه ها و کارهات صبر رو یاد میگیرم تو برام سراپا خوبی هستی...  خودت نمیدونی که با اومدنت چه احساسی بهم دادی و چقدر نگاهمو به زندگی تغییر دادی. حس مادری خیلی قشنگه، وجود آدم عمق میگیره. انگار که یه استخر 4متری بشه دریا... عشق پدر و مادر به میوه دلشون ناب ترین حس دنیاییه که میشه تجربش کرد. حس مادرانه خودمو با دنیا عوض...
26 فروردين 1394

تعطیلات نوروز

احسان مامانی تقریبا یک هفته اول که همش به دید و بازدید گذشت، تو هم بعضی وقتا از این همه مهمونی خسته میشدی. خب حق داشتتی چون خوابت بهم میخورد و تا میخواستی بخوابی به خاطر شلوغی و سروصدا بیدار میشدی.اما بازم خداروشکر مثل همیشه سعی میکردی پسر خوبی باشی، هفته دوم هم به خاطر تو گل پسر سعی کردیم جای خیلی دور و خاصی نریم آخه یه روز تب کردی و ما هم که مهمترین موضوع برامون سلامتی توست تصمیم گرفتیم سفر راه دور رو بزاریم برای تابستون که دیگه بزرگترم شده باشی. فقط یه روز قمصر رفتیم و تهران دیدن خاله ها و پارک و اینا که عکساشو میزارم این عکسات تو قمصر که همه درختها شکوفه زده بودن و خیلی خوشگل شده بود و هوا هم عالی بود ...
23 فروردين 1394

7ماهگی قندعسلمون

احسان مامان، عزیـــــــــــــــــــزم ورودت به 8 ماهگیت مبارک نفسم گل نازنینم شما دیگه خیلی چیزا یاد گرفتی، میتونی بدون کمک بشینی،البته گاهی هم سقوط میکنی.اگه بخوای بغل کسی بری دستاتو به طرفش باز میکنی و گرنه روتو برمیگردونی.حسابی دیگه شیطون شدی و از این ور خونه میری اونور و خلاصه هر جا میرم تند تند سینه خیز میای دنبالم. هر وقتم که کارم داری دیگه کاملا هی میگی ماما، یه چند باری هم گفتی بابا...قربون مامان بابا گفتنت تازگیا یه حرکتی هم مثل چهار دست و پا یاد گرفتی که به محض اینکه میگیم پاشو ورزش کن. یک،دو ...شروع میکنی از همین الان ورزشکاری پهلوونم خلاصه که فندق کوچولو به نظر ما روز به روز شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی...
17 فروردين 1394