تعطیلات نوروز
احسان مامانی تقریبا یک هفته اول که همش به دید و بازدید گذشت، تو هم بعضی وقتا از این همه مهمونی خسته میشدی. خب حق داشتتی چون خوابت بهم میخورد و تا میخواستی بخوابی به خاطر شلوغی و سروصدا بیدار میشدی.اما بازم خداروشکر مثل همیشه سعی میکردی پسر خوبی باشی، هفته دوم هم به خاطر تو گل پسر سعی کردیم جای خیلی دور و خاصی نریم آخه یه روز تب کردی و ما هم که مهمترین موضوع برامون سلامتی توست تصمیم گرفتیم سفر راه دور رو بزاریم برای تابستون که دیگه بزرگترم شده باشی.
فقط یه روز قمصر رفتیم و تهران دیدن خاله ها و پارک و اینا که عکساشو میزارم
این عکسات تو قمصر که همه درختها شکوفه زده بودن و خیلی خوشگل شده بود و هوا هم عالی بود
اینم عکسات تو پارک .که میتونستی حسابی روروئک سواری کنی
عزیزم خیلی از استخر توپ خوشت نیومدبه خاطر همین نگار اومد پیشت و یکم برات بهتر شد
اینم عکسات که خونه آقاجون بودیم و آش خورون بود
وقتی آشو دیدی در یک حرکت خیلی سریع دستتو کردی تو آش و حسابی ترسوندیمون، ولی خداروشکر،خداروشکر چون آش خیلی داغ نبود دستت چیزی نشد.فدای دستای کوچولوت بشم
عاشق اون دوتا دندون کوچولوتم که وقتی میخندی دلمو میبری
اینم عکست بعد از اون اتفاق که کنار باغچه خونه آقاجون ازت گرفتم،ببین حالت خداروشکر خوبه