، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

سید احسان نفس مامان و بابا

امید من

پسرم تمام زندگي من، دلم ميخواهد ساعتها بنشينم و تماشايت كنم، نه سير مي شوم و نه خسته وقتي دستهايت را مي گيرم و در چشمانت زل ميزنم و مي گويم دوست دارم دوست دارم دوست دارم پسركم !  بهانه زندگي من دوستت دارم  عاشقتم  از خداوند هميشه هميشه هميشه سلامتي و موفقيت و شادي ات را آرزومندم خدايا عشقم را به تو مي سپارم پسرم را محافظت كن از چشم بد در امان بدار، از هر بيماري و سختي حفظ كن خدايا خداوندا تمام زندگيم را فداي يك خنده اش مي كنم هميشه به شادي و تندرستي لبش خندان و دلش شاد باشد...     ...
24 آذر 1393

گل پسری و دوستاش

پسرکم امروز وقتی رو تختت خوابیده بودی یه سری از عروسکاتو دورت ریخته بودم و هرکدومو میگرفتی دستت میخواستی بخوریش  قربونت بشم کلی ذوق میکردی ...
24 آذر 1393

سه ماهگی

سلام عزیزم، 3 آذر تو سه ماهه شدی ،الان که دارم این پست برات مینویسم تو خوابیدی و با هر نگاهی که بهت میکنم عاشقترم میکنی جدیدا سرو صداهای زیادی هم از خودت درمیاری که خیلی جالبه بعضی وقتها شبیه حرف زدنه بعضی وقتها هم حالت اعتراض داره گاهی هم شبیه آوازه  الهی قربونت بشم که اینقده بانمکی. چند وقتی که من و بابایی رو کاملا میشناسی وقتی توی جمع هستیم یکی از ما رو که میبینی دست و بال میزنی و خنده روی لبات میاد   نفسم هر لحظه خدا رو به خاطر داشتنت شکر میکنم راسی حدودا ده روز پیش بابایی موهاتو زد آخه خیلی موهات میریخت و لای گردنت میرفت کلافه میشدی. اما عب نداره اینجوری هم خیلی بامزه شدی اینم عکسای سه ماهگیت&nb...
24 آذر 1393

تو یه حسه خاصی

این پسر ناب ترین نوع عشقه... خالصه، خالص... یه حسه آرامشی میده که تا به حال حسش نکردم...   ...
19 آذر 1393

اولین محرم

احسان عزیزم! امسال تاسوعا عاشورا رو با اقاجون و مادر جون و عمه محدثه  رفتیم مشهد. تو دو ماه و نیمه بودی. خداروشکر تو راه پسر خوبی بودی و نذاشتی مامانی اذیت شه. برای اولین محرمت دوست داشتم لباس مشکی بپوشی اما به سایز تو لباس قشنگی ندیدم عزیزم. به خاطر همین مامان جون برات یه لباس خجل مشکی دوخت منم اون نوشته ی روی لباستو نوشتم. فدات بشم لباس خیلی بهت میاد و وقتی میپوشیش خیلی مرد میشی احسانم این عکسم تو مشهد ازت گرفتم. دوووست دارم...     ...
19 آذر 1393

تولد بابایی

احسانکم 2 آبان تولد بابا امیر جون بود و یه تولد کوچولو صمیمی براش گرفتیم . و فرداش دقیقا تو دو ماه میشدی. تو هم برای بابا کادوی جدا داشتی و با دستای خودت به بابای مهربونت دادی الهی هر دوتون همیشه سالم و شاد باشید. دوستووون دارم   پسر نازنینم!خوشبوترین گل زندگیم! دوستت دارم تا بینهااااااایت... ...
17 آذر 1393

عاشقتم پسرکم

ای پسر قشنگ و مهربونم ***** بیا می خوام تو رو رو پام بشونم می خوام برات شونه کنم موهات و ***** دل نداره طاقت گریه هات و بعدبابا مرد خونه تویی تو******قشنگ و نازو یکدونه تویی تو قربون ناز و خنده و ادات شم****دلم میخواد از صبح تا شب فدات شم با خنده هات دلم آروم میگیره*****چشمام توی چشمای تو اسیره وقتی که نیستی خونه سوت و کوره***** بیدارمیشی خونه یه پارچه شوره       الهییی... با نگاهت داری بهم میگی مامان خیلی دارم صبر میکنمااا...تمومش کن خخخخخخ  چششششم جیگر مامان ...
17 آذر 1393

عروسک ناز منی

عروسکم لالاش میاد*****شب که بشه باباش میاد  سوار اسب سم طلا *****میاد میاد از اون بالا براش قاقا میاره*****طوق طلا میاره طوق طلا به گردنش*****میافته روی پیرهنش جیرینگ جیرینگ میکنه براش*****چقدر دوسش داره باباش   ...
17 آذر 1393

پسرکم می خواد آشپزی کنه

احسان طلای من این عکسا رو تو دو ماه و نیمگیت ازت گرفتم، خیلی مدلای دیگه هم دوس دارم ازت بگیرم اما چون هنوز  نمیتونی بشینی و بایستی نمیتونم. با عرض شرمندگی بزرگتر که بشی بیشتر از این برنامه ها برات دارم  قربونت بشم که دلمو نمیشکنی و واسم میخندی قربون این نگاهات بشم که کلی حرف داره واااااای این خنده کجات منو میکشه...هههههه... ...
17 آذر 1393

تو زیباترین هدیه ی خدایی

مامانی ببخشید انقد ازت عکس میگیرم، بعضی وقتا یه جوری نگاه میکنی حس میکنم با نگاهت داری بهم مامانی بیخیال... اخه چیکار کنم دوستت دارم وای خدا جونم چه هدیه اییییی...چطوری ازت تشکر کنم اینجا دقیقا داری با نگاهت بهم میگی نمیخای بیخیال شی منو از لای این جعبه ها برداری... خب چیکار کنم تقصیر خودته، جیگری ...
17 آذر 1393