سال نو مبااااااااارکــــــــــــــــــــــــــــــ
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار...
احسان عزیزم، امید زندگی مامان و بابا، چطوری به خاطر وجود نازنینت خدا رو شکر کنم...
اولین تحویل سال سه نفرمون با وجود تو چقـــــــــــــــــــــدر زیباتر بود.
تحویل سال ساعت ساعت 2 و 15 دقیقه و 10 ثانیه بامداد بود. ساعت 1 بود که تازه رسیدیم خونه و بدو بدو یک ساعته سفره هفت سین و چیدیم و کارا رو کردیم و نشستیم تا لحظه تحویل سال برسه. تو فرشته نازم خواب بودی و ما همون طوری تو کریر گذاشتیمت و گذاشتیمت کنارمون. تو خواب بودی و ما چشمون به تو و اینکه چقد این لحظه با حضور تو قشنگه...
خلاصه با یه عالمه دعای خوب برای همه و تو نفسمون سال و تحویل کردیم و همون طوری که خواب بودی باهات عکس گرفتیم .
راستی چند روز پیش هم به مناسبت اولین نوروز سه نفرمون رفتیم آتلیه و با هم عکس گرفتیم
عزیزدلم الهی که صدوبیست سال، سالم و شاد و موفق سالهارو بگذرونی..
ورودت به اولین بهار زندگیتو تبریک میگم بهار زندگی ماااا
اینم عکسای سال تحویلت که خوابه خواب بودی
اینم عکست با دانیال، یه روز که دایی اینا اومده بودن خونمون عید دیدنی انداختم. حسابی با دانیال دوست شده بودی و عزیزم این اولین دوست زندگیت بود
اینم عیدیات
این صندلی ماشین و یه آلبوم خوشگل از طرف مامان و بابای باباجون. که ایشالا همیشه تو صندلیت بشینی و سلامت باشی. دستشون درد نکنه
این استخر و توپاش هم از طرف مامان و بابای مامانی که ایشالا توش حسابی خوش بگذرونی، دستشون درد نکنه
این لباسای ناز و خوشگلم از طرف خاله فهیمه و عمه محدثه و عمه مریم و دایی مهدی جون. دست همشون درد نکنه
و یه سری دیگه که بهت پول عیدی دادن. واقعا دست همه دردنکنه