پایان پاییز
احسان عزیزم سلام. از دیشب تا صبح درست نمیخوابیدی ،هر یک ساعت یک بار بیدار میشدی ، منم تا دوباره خوابت میکردمو میومدم بخوابم تا خوابم میبرد دوباره مثه فرمانده ها منو بیدار میکردی،
دیگه صبح ساعت 10 ونیم اینا بود خوابیدی ...خداروشکر الان انگار خوابت سنگین شده
مامانی!احسانم!گلم! همه ی خوابای من فدای یه لحظه خواب تو...باور کن هر بار که بیدارم میکنی فقط با عشق به چشمای بستت نگا میکنم که حتی زحمت باز کردنشو به خودت نمیدی و همون طوری که چشمات بستس غر میزنی
احسان عزیزم چند روز دیگه پاییز داره تموم میشه و خداروشکر تو یکی از فصلای خشگل خدا رو دیدی، ایشالا صد و بیس ساله شی گلم...
اینم یه عکس پاییزی واسه تو پسر نازم
میان همهمه برگهای پاییزی فقط تویی که از بهار لبریزی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی