، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

سید احسان نفس مامان و بابا

اولین حمام گلم

قربونت برم که کلا تو حموم خوابیده بودی... بعدشم که مثه یه فرشته ی خوشمل و تمیز آروم خوابیدی ...   ...
17 آذر 1393

سیسمونی جیگر طلا

پسر گلم، نمی دونی با چه عشقی برات خرید میکردم... وااای کی میشه با اسباب بازیات بازی کنی توووو.... دست مامان جون و آقا جون هم واقعا درد نکنه، خیلی زحمت کشیدن     ...
17 آذر 1393

روز اول تولدت

پسرم در اولین روز تولدش، تو بیمارستان ، وقتی خسته از این نه ماه بالاخره رسیده و آروم خوابیده و خبر نداره کجا اومده.... احسان عزیزم روز دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 9:50صبح چشمان قشنگش را به دنیا گشود و بر من نام مادر نهاد... احسانم! اومدی...با لبخند شیرینت، با نگاه بی نظریت...اومدی و به زندگی من و بابا رنگ تازه ای دادی. اومدی و معنای قشنگتری از زندگی رو به ما فهموندی... عظمت پروردگار را در ظرایف وجود دوست داشتنیت می جوییم و خدا را با تمام ذرات وجودمان میستاییم   ...
17 آذر 1393

پایان انتظار

 لحظه دیدارنزدیکست           بازمیلرزددلم ، دستم              بازگویی درجهان دیگری هستم                         لحظه دیدارنزدیکست.......   سلام قند عسلم کم کم داریم به روزای آخر انتظار میرسیم و همگی آماده ورود جنابعالی به این دنیا شدیم   اتاقت دیگه کامل شده و تمامی آزمایشات و سونوگرافی های لازم هم برای صحت و سلامت شما انجام شده و خدا را شکر هیچ مشکلی نداشتی.  امیدواریم به خواست خدا با سلامت کامل به این دنیا بیای و تنها چیزی که این روزهای آخر از خدا میخواهیم فقط ...
15 آذر 1393